داوران منطقه یک بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی از قصه میگویند:
قصه فقط ابزاری برای آموزش نیست
کبری بابایی، عادل بزدوده، و مهتاب شهیدی داوران مرحله منطقهای بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی منطقه یک در تبریز برایمان از قصهگویی گفتند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان آذربایجان شرقی، داوران مرحله منطقهای بیست و چهارمین جشنواره بین المللی قصهگویی داشت اینطور عنوان کردند:
عادل بزدوده:
دیر زمانیست که درذ این سرزمین قصهها و نقل آنها در جای جای ایران زمین به اشکال مختلفی در شرایط متفاوتی بوسیله بزرگان خانواده (مادر بزرگها و پدر بزرگها) و یا اشخاص دیگری به آنها انتقال و یا روایت میشد.
به راویان و ناقلان اسامی گوناگونی گفته شده که فعلا ما عنوان قصهگو را برای این جماعت مورد استفاده قرار میدهیم.
تعریف ساده و ابتدایی قصهگو چیست و کیست؟
کسی که داستان و روایتهای مختلف را با بیانی قابل فهم و ساده برای دیگران انتقال میدهد.
کیست که میداند چگونه و در چه شرایطی داستان خودش را برای دیگران نقل کند.
ماجرای قصه و قصهگویی در تمام جوامع بشری عمری به درازای زندگی خود بشر روی کره زمین دارد. نحوه زیست بشر به روی کره خاکی حکایت از این موضوع دارد که اصلاً تجربیات نسلهای قبل از خودشان را به اشکال مختلف ثبت می کردند.
نحوهی شکار و نقش چگونه شکار کردند بر روی دیوارههای محل زندگیشان که دیگران و بخصوص نسل بعدی که قرار است جای بزرگترها را در آن اجتماع کوچکشان بگیرند به جا میگذاشتند.
روایت زنده مانند درکنار هم و استمرا زندگی گروهی با هم آرام آرام در زمانهای بعد این روایتها در چادرهایشان رخ میداد و صد البته هنگام شب، زیرا همه هنگام شب بیشتر از روز میتوانستند دور عم جمع شوند و بهانهی خوبی برای راوی و یا قصهگو بود.
قصهگویان در سرزمینهایشان چگونه زیستن و چگونه از بلاهای طبیعی هم چو سیل، باران شدید و برف و کولاک رهایی پیدا کنند؛ داستانسرایی می کردند.
قصهگویان اولیه راز بقا و تداوم آنرا به همراه صورتی که در بیانشان مورد توجه قرار میدادند.
از سختیها به همان شکل میگفتند که در ازایش در برابر امیدواری به آینده
چراغ راه سرزمینشان بودند و حتی بیشتر از هر کسی دیگری چشم امیدشان به سخنان او بود.
کبری بابایی:
به نظر من در اولین گام باید این نگاه را کنار بگذاریم که قصه کارکرد آموزشی دارد یا قرار است مسیر تربیت را هموار کند. البته این بدان معنا نیست که این فرایند طی همراهی با قصه و قصه گویی اتفاق نمی افتد. مقصودم این است که از داشتن نگاه ابزاری به قصه گویی حتی در مبحث آموزش و پرورش مخاطب نیز پرهیز کنیم. در این صورت تنها به انتقال مفهوم فکر نمی کنیم و به عبارتی قصه صرفا ابزار آموزش نیست. اینجاست که به سایر ابعاد و کارکردهای قصه و قصه گویی فکر می کنیم. خودمان را به عنوان قصه گو، به روز و قدرتمند می کنیم، تلاش می کنیم اجرایی منحصر به فرد داشته باشیم که برای مخاطب جذاب و شیرین باشد. به استحکام و ساختار و تازگی قصه ای که می گوییم فکر می کنیم. نوآوری می کنیم و هزار و یک کار دیگر که در این فعالیت از ما قصه گوی بهتری می سازد.
حالا اجازه بدهید من از شما سوال کنم. قصه گویی که با این هم فکر، دانش و درایت قصه ای انتخاب می کند می تواند سراغ آثار خفیف و کم ارزش برود؟ آیا قصه های قوی، ساختار قوی ندارند؟ یعنی فرم و محتوایشان قدرتمند نیست؟ تا آنجا که تجربه به من نشان داده است باید بگویم که هست.
حالا تصور کنید قصه گویی با بهترین شیوه ها و شگردها بهترین قصه ها را تعریف می کند. آیا کودک و نوجوان هوشمند امروز، جان کلام او را در نمی یابد؟ آیا این کلام از دل برآمده بر دل او نمی نشیند؟ و وقتی کلام و اندیشه ای بر دل نشست، بخشی از وجود و سلوک او نمی شود؟ این چرخه در ظاهر پنهان است که بسیاری اوقات مسیر زندگی افراد را تعیین می کند. از آنها انسان های بهتری می سازد و به نوعی باعث ارتقای تربیت و منش شان می شود.
نه هر قصه ای... نه هر قصه گویی... یک قصه گوی خوب با قصه ای خوب هم یاد می گیرد و هم یاد می دهد. او به مخاطبش کمک می کند که در تک تک قصه ها جای شخصیت ها قرار بگیرد و همراه با او تجربه کند، متحول شود و متحول کند.
این همذات پنداری به لحاظ حسی و عاطفی نیز بر ما تاثیر می گذارد و بیشک آنچه که بیشتر دوستش می داریم بیشتر برما تاثیر می گذارد.
مهتاب شهیدی:
قصهگویی همیشه در اعصار مختلف یکی از جذابترین هنرها بوده و هست. همچنین یکی از فعالیتهایی است که در اوقات فراغت جایگاه خاصی دارد اما یکی از مهمترین کارکردهایش میتواند آموزش، تربیت و درمان هم باشد.
در مدارس اگر معلمها به روشهای صحیح قصهگویی واقف باشند و بتوانند آن را با شیوهای اصولی بیان و دانشآموزان را جذب قصههای خود کنند و تدریس خود را با قصهها در آمیزند آن وقت است که تدریس آنها موفقتر خواهد بود اگرچه قصه درمانی هم امروزه بسیار مورد توجه بیشتر روانشناسان و مشاوران قرار گرفته است.
در بخش اثرگذاری تربیتی نیز، یک مربی در کتابخانههای کانون اگر با روشهای متنوع قصهگویی آشنایی داشته باشد میتواند به صورت غیر مستقیم در قصههایش به تربیت اجتماعی و فردی کودکان و نوجوانان کمک کند به شرط آن که در پایان قصه از نتیجهگیری و مستقیمگویی محض پرهیز کند چرا که نتیجهگیری از قصهها را باید برعهده خود مخاطبان گذاشت تا هر مخاطبی با توجه به شرایط سنی و فکری خودش از قصه نتیجه بگیرد.
ویژگی دیگر یک قصهگویی مناسب و استاندارد، غرقشدن مخاطب در قصه است بهنحوی که مخاطب بهجای دیدن قصهگو، قصه را ببیند و تصاویر قصهها را در ذهنش تجسم کند. در آن لحظه است که قصه به دلش مینشیند و لذت میبرد و همین امر نیز باعث میشود که با قصهگو ارتباط بگیرد و آنجاست که قصهگو به هدفش نزدیک شده و میتواند نکات تربیتی را در دل قصههایش بگنجاند و تاثیرگذار باشد.
پرهیز قصهگو از مستقیمگویی، در یک قصهگویی مناسب از حساسیت بالایی برخوردار است و قصهگو باید مراقب باشد که اگر نکتهای را برای گوشزد کردن کاری به یکی از مخاطبان، در قصهاش گنجانده باشد، نباید آن را هرگز بهصورت مستقیم بیان کند و مخاطب نباید متوجه شود که منظور قصهگو، خودش بوده است.
راهکار عملی در اینجا، استفاده از شخصیتهای حیوانی برای بیان قصه است تا مخاطب وجه مشترکی بین شخصیت قصه و خودش پیدا نکند و تنها پیام قصه را دریافت کند.
تجربه ثابت کرده است که بیان نکات تربیتی و آموزشی در قصهها نه فقط برای مخاطبان کودک و نوجوان بلکه برای بزرگسالان نیز بسیار اثرگذار است.
در اینجا میخواهم یک خاطره کوتاه از تاثیر قصهها بر مخاطبان بزرگسال بگویم و معجزهای که یک قصه میتواند ایجاد کند، اگر به صورت غیرمستقیم بیان شود.
شب یلدا بود و طبق سنت همه خانوادههای ایرانی، همه فامیل دور هم جمع شده بودیم که از من خواسته شد قصهای بگویم.
در آن جمع دو نفر با هم اختلاف داشتند و بهنوعی با هم قهر بودند و آنجا بود که احساس کردم باید قصهای بگویم که اختلافها رفع شود و این پیام را منتقل کنم که باید قدر یکدیگر را بدانیم. همانجا قصهای را که از زبان یکی از مهمانان خارجی جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون شنیده بودم و در خاطرم بود بیان کردم و با آب و تاب - بدون اینکه کسی بفهمد منظورم حل اختلافهاست - به قصهگویی ادامه دادم و سعی میکردم به آن دو در حین قصه کمتر نگاه کنم که از مستقیمگویی پرهیز شود. ناگهان آخر قصه شاهد گریستن یکی از آن دو نفر شدم و بدون اینکه اشارهای به آنها داشته باشم دیدم که بلند شدند و همدیگر را در آغوش گرفتند و آشتی کردند اینجا بود که به معجزه قصهها و قصهگویی پی بردم و اینکه انتخاب قصه در شرایط خاص چهقدر میتواند تاثیرگذار باشد.
بهقول استاد عزیز و گرانقدرم سرکار خانم دکتر مجیب - که همیشه خود را مدیون ایشان میدانم- «یک قصهگو باید همیشه در آستینش یک عالمه قصه داشته باشد که در مواقع لزوم قصه را انتخاب و تعریفش کند.»
در پایان امیدوارم همه کسانی که در امر آموزش و پرورش هستند بهویژه افرادی که با کودک و نوجوان کار میکنند با اصول قصهگویی آشنا باشند و این امر را جدی بگیرند تا بتوانند قصههای دلنشینتری را بیان کنند، باعث لذت بیشتر مخاطبانشان شوند و تاثیر گذارتر باشند.
مرحله منطقهای بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی منطقه یک از ۱ الی ۳ آذرماه به میزبانی تبریز در حال برگزاری است.